گاهی اوقات نا امیدی آنقدر پر رنگ است که بر تمام نیرو های درونی و بیرونی ات قالب میشود، روی رفتار و گفتارت اثر می گذارد و تفکراتت را منحرف میکند.
دیشب بیرون بودم که فهمیدم گوشیم رو خونه جا گذاشتم.
وقتی برگشتم دیدم 5 بار زنگ زده بود!
این هفته (شاید از روی ناخودآگاه!) هیچ تماسی باهاش نگرفته بودم
واسم نوشته بود "یکی دیگه یه چیزی به یکی دیگه گفته، اونوقت جای اینکه بهم زنگ بزنی جوابم رو هم نمیدی؟"
نمیدونستم جریان چیه و نمیدونم چرا دلم نمیخواست چیزی بشنوم! در عین حال واسم مهم بود، اونقدر که احتیاج داشتم قبل از هر کاری در موردش با یه نفر حرف بزنم، اما توی اینجور مواقع من همیشه تنهام.
باهاش تماس گرفتم!
موقع قطع کردن تلفن اشک بود که از دو طرف فرت و فرت می اومد...
خوب شد تماس گرفتم! باعث شد خیلی از غصه هایی رو که توی این هفته قورت دادم هضم بشن
دیشب بیرون بودم که فهمیدم گوشیم رو خونه جا گذاشتم.
وقتی برگشتم دیدم 5 بار زنگ زده بود!
این هفته (شاید از روی ناخودآگاه!) هیچ تماسی باهاش نگرفته بودم
واسم نوشته بود "یکی دیگه یه چیزی به یکی دیگه گفته، اونوقت جای اینکه بهم زنگ بزنی جوابم رو هم نمیدی؟"
نمیدونستم جریان چیه و نمیدونم چرا دلم نمیخواست چیزی بشنوم! در عین حال واسم مهم بود، اونقدر که احتیاج داشتم قبل از هر کاری در موردش با یه نفر حرف بزنم، اما توی اینجور مواقع من همیشه تنهام.
باهاش تماس گرفتم!
موقع قطع کردن تلفن اشک بود که از دو طرف فرت و فرت می اومد...
خوب شد تماس گرفتم! باعث شد خیلی از غصه هایی رو که توی این هفته قورت دادم هضم بشن