۱۳۹۰-۰۶-۲۹

و خوبی اش این است که استعدادِ عجیبی در توجیه کردن دارم و تقریبن چیزی در دنیا وجود ندارد که نتوانم توجیهش کنم! و نمیدانم این خوب است یا بد اما باعث میشود احساسِ بهتری داشته باشم و الان تنها توجیهم این است که مشکی همیشه جذاب تر است و اصلن به بقیه اش فکر نمیکنم!

۱۳۹۰-۰۶-۱۸

ای کاش میشد همه چیز را رها کنم و بروم
بروم یک گوشه ی دنیا و دقیقن جوری زندگی کنم که دلم میخواهد
چیزِ زیادی نمیخواهم..
یک بار که وقتی خیلی خوشحال یا خیلی ناراحتم پناهگاهم باشد
کسی که شبها با حسرت سرم را کنارِ سرش نگذارم و ته دلِ هم جایی داشته باشیم
شغلی که زندگیِ معمولی اما شاد برایم بسازد
و شاید چند چیزِ کوچکِ دیگر...

آه.. آرزوهایم از عادی ترین چیزهای زندگیست و برآورده نمیشود
همه جا مخاطبت اون باشه 
و مطمئن باشی که هیچ جایی، 1% هم مخاطبش نیستی
اوج لذتِ... شایدم ذلت.. از این دوحالت خارج نیست