آدمی بعضی وقت ها یک کارهایی میکند که واقعن دلش نمیخواهد. خودش میداند کاری که انجام میدهد اشتباه است، اما مجبور است.. میفهمید؟ مجبور
آدم مجبور میشود با قیافه ای شبیه موجوداتِ بدبختِ بی حوصله، لباسِ گرم بپوشد، برود یک قبرستانی که خودش هم نمیداند کجاست... و یک کارهایی بکند که دلش نمیخواهد اما مجبور است
بعد که در حال برگشتن به خانه است به این فکر میکند که آیا واقعن مجبور بوده؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر